اگر تهران در پاسخ به تجاوز تنگه را ببندد چه خواهد شد؟
فاطمه کاوند
در طول دهههای گذشته، تنگه هرمز همواره یکی از حساسترین نقاط ژئوپلیتیکی جهان باقی مانده است. این گذرگاه باریک دریایی که خلیجفارس را به دریای عمان و آبهای آزاد متصل میکند، نهتنها محل عبور حدود یکپنجم از کل صادرات نفت خام جهان است، بلکه در قلب معادلات امنیتی خاورمیانه نیز جای دارد. طبق دادههای اداره اطلاعات انرژی آمریکا، بهطور متوسط بیش از ۲۰ میلیون بشکه نفت در روز از این تنگه عبور میکند. همچنین، تنگه هرمز یکی از مهمترین مسیرهای ترانزیت گاز طبیعی مایع در جهان است که آن را به گلوگاهی حساس برای اقتصاد جهانی بدل کرده است.
اما اهمیت تنگه هرمز صرفاً به عبور انرژی محدود نیست. این منطقه اکنون در میانه تنشهایی قرار دارد که میتواند امنیت بینالمللی را تحت تأثیر قرار دهد. با افزایش تحرکات نظامی آمریکا در منطقه، تهدیدات و اقدامات مکرر اسرائیل علیه منافع ایران در خارج از کشور و گاه مستقیماً در داخل خاک ایران(از جمله ترور دانشمندان هستهای)، و سکوت یا حمایت ضمنی غرب از این اقدامات، تهران بارها هشدار داده است که هیچ تجاوزی را بیپاسخ نخواهد گذاشت. یکی از گزینههایی که در سناریوهای دفاعی ایران بهصورت علنی و غیرعلنی مطرح شده، استفاده از توان بازدارنده خود در تنگه هرمز است؛ یا به عبارت دقیقتر، امکان تعلیق، اخلال یا حتی مسدودسازی عبور کشتیها در واکنش به تجاوز نظامی آشکار.
برخلاف تصور رایج در برخی محافل رسانهای غرب، ایران یک کشور کوچک یا یک بازیگر غیرحرفهای در عرصه امنیت منطقهای نیست. جمهوری اسلامی ایران کشوری پهناور با بیش از ۸۰ میلیون جمعیت، تجربه بیش از چهار دهه حیات سیاسی مستقل، و دارای نیروی نظامی آموزشدیده و صنایع دفاعی بومی است. بر اساس دادههای مؤسسه تحقیقات صلح بینالمللی استکهلم ایران یکی از قدرتهای موشکی منطقه به شمار میرود که توانایی هدف قرار دادن مواضع نظامی و اقتصادی دشمنان بالقوه در شعاع بیش از ۲۰۰۰ کیلومتر را داراست، همچنین، ناوگان دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در منطقه خلیجفارس، با بهرهگیری از تاکتیکهای جنگ نامتقارن، قایقهای تندرو، مینهای دریایی و موشکهای ساحل به دریا، ظرفیت بالایی برای ایجاد اختلال در خطوط کشتیرانی دارد.
ایران در اسناد رسمی نظامی خود و سخنان رهبرانش بارها بر دکترین «دفاع فعال» تأکید کرده است؛ به این معنا که آغازگر جنگ نخواهد بود، اما در صورت تعرض، پاسخ آن سریع، چندلایه و متناسب خواهد بود. این سیاست ریشه در تجربه تاریخی ایران، بهویژه در دوران جنگ تحمیلی ۸ ساله رژیم بعث علیه ایران (۱۹۸۰–۱۹۸۸) دارد؛ جنگی که با حمایت آشکار قدرتهای غربی و عربی علیه ایران آغاز شد، اما در نهایت بدون تحقق اهداف متجاوزین و با حفظ تمامیت ارضی ایران پایان یافت.
بر خلاف برخی روایتها، تهدید ایران به بستن تنگه هرمز یک رفتار غیرعقلانی نیست، بلکه بخشی از یک راهبرد بازدارنده شناختهشده است. در ادبیات راهبردی، استفاده از نقاط فشار ژئوپلیتیکی برای بازدارندگی یا پاسخ متقابل، نه تنها مجاز بلکه متداول است. ایران بارها اعلام کرده که مادامی که از حقوقش در چارچوب حقوق بینالملل دفاع شود و مورد تجاوز قرار نگیرد، به تعهدات بینالمللی خود پایبند خواهد بود. با این حال، در صورت تجاوز نظامی مستقیم از سوی آمریکا، اسرائیل یا دیگر کشورها، تهران گزینههایی همچون تعلیق عبور کشتیها از تنگه هرمز را بهعنوان ابزاری برای تغییر معادله به کار خواهد گرفت.
در چارچوب حقوق بینالملل، بهویژه کنوانسیون حقوق دریاها، اصل «عبور بیضرر» تنها در صورتی قابل استناد است که امنیت و حاکمیت ساحلی نقض نشود. ماده ۲۵ این کنوانسیون به کشور ساحلی اجازه میدهد در صورت تهدید علیه امنیت، عبور از آبهای سرزمینی خود را محدود کند. همچنین، ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد صراحتاً به حق دفاع مشروع در برابر تجاوز اشاره دارد. بنابراین، اقدام ایران برای محدودسازی عبور کشتیها در تنگه هرمز، در صورتی که واکنشی به تجاوز نظامی باشد، نهتنها فاقد مشروعیت حقوقی نیست، بلکه در چارچوب دفاع مشروع و اقدام متقابل قابل توجیه خواهد بود.
از سوی دیگر، ایران برای ایجاد اختلال در تنگه هرمز نیازی به یک اقدام آشکار و پرهزینه ندارد. حتی تهدید غیرمستقیم یا بروز یک درگیری محدود در اطراف این تنگه میتواند بیمهها را دچار تردید کند، مسیرهای صادراتی را مختل سازد و قیمت نفت را به شدت افزایش دهد. طبق گزارش بانک جهانی، هر بار تنش در این منطقه بالا میگیرد، بازار نفت با واکنش شدید مواجه میشود. در بحران سال ۲۰۱۹، تنها پس از حمله به دو نفتکش در نزدیکی این تنگه، قیمت جهانی نفت بیش از ۱۰ درصد افزایش یافت.
در صورت بسته شدن یا اخلال در تنگه هرمز، اولین آسیبها متوجه کشورهای واردکننده انرژی خواهد بود. چین، هند، کرهجنوبی و ژاپن، که بخش عمدهای از نفت خام خود را از طریق این مسیر تأمین میکنند، با بحران انرژی و افزایش قیمت روبهرو خواهند شد. حتی کشورهای صادرکننده نفت مانند عربستان سعودی، امارات و کویت نیز از این وضعیت متضرر خواهند شد، چرا که کانالهای صادراتی آنها عمدتاً از همین مسیر عبور میکند. شرکتهای کشتیرانی، بیمهگران و مؤسسات مالی جهانی نیز به سرعت در برابر اختلال در تنگه واکنش نشان خواهند داد.
افزون بر این، اخلال در تنگه هرمز میتواند ساختار ائتلافهای منطقهای را دچار تنش کند. آمریکا در حال حاضر دارای پایگاههای نظامی متعددی در قطر، بحرین، کویت و امارات است. در صورت بروز بحران گسترده، فشار داخلی در این کشورها برای کاهش حضور نظامی آمریکا یا بیطرفی در بحران ممکن است افزایش یابد. در عین حال، مداخله نظامی آمریکا برای بازگشایی تنگه نیز ریسک درگیری تمامعیار را افزایش خواهد داد؛ درگیریای که هیچیک از طرفها، بهویژه در شرایط ناپایدار اقتصادی کنونی جهان، تمایلی به آن ندارند.
مقامات ایرانی بارها تأکید کردهاند که هدفشان نه تقابل بلکه امنیت منطقهای مبتنی بر مشارکت است. در همین راستا، طرحهایی مانند «ابتکار صلح هرمز»، توسط ایران پیشنهاد شده که بر همکاری منطقهای و خاورمیانه بدون دخالت قدرتهای خارجی تأکید دارد. با این حال، اقدامات خصمانه برخی کشورها، نظیر اسرائیل، که سیاست ترور، خرابکاری و حمله به متحدان ایران را دنبال میکنند، فضا را به سمت درگیری میبرد.
واقعیت آن است که ایران، نهتنها در میدان، بلکه در ساحت سیاست خارجی، کشوری محاسبهگر و عملگرا است. تهدید به بستن تنگه هرمز یک اقدام ماجراجویانه نیست؛ بلکه یک هشدار راهبردی به قدرتهایی است که تصور میکنند میتوانند با استفاده از فشار نظامی یا عملیات مخفی، تهران را به پذیرش تسلیم وادار کنند. ایران یک گروه شبهنظامی پراکنده نیست؛ بلکه یک دولت با ساختار امنیتی پیچیده، حمایت مردمی، و ظرفیتهای پاسخگویی چندلایه است.
در جمعبندی میتوان گفت که هرگونه حمله مستقیم به خاک ایران، خواه از سوی اسرائیل و خواه آمریکا، میتواند پیامدهایی فراتر از مرزهای ایران داشته باشد. تنگه هرمز در این میان، نهتنها یک مسیر حیاتی انرژی، بلکه یک ابزار بازدارنده کلیدی است که تهران میتواند از آن برای بازتعریف قواعد بازی استفاده کند. جهان باید این واقعیت را بپذیرد: امنیت یکسویه پایدار نخواهد بود اگر امنیت ایران به خطر افتد، هیچ مسیری از جمله تنگه هرمز، در امان نخواهد ماند.